نفس مامان

خاطرات گذشته

پسر عزیزم ؛چند ماهه اول بارداری برایم آنقدر سخت و طاقت فرسا بود که اگه عشق حضور ووجود تو در درونم را نداشتم مطمئننا نمیتوانستم تحمل کنم.تصمیم داشتم از اون روزها برایت ننویسم اما به خاطر اینکه همیشه به یاد داشته باشم چه سختی هایی را فقط به عشق تو تحمل نمودم  میخوام  مختصری از اون روزها را در وبلاگت به یادگار داشته باشی:   قبلا هم نوشته بودم که اول بهمن ماه لکه بینی داشتم  و بخاطر همین مسئله 10 روز خونه مامان خوابیدم توی اون مدت خیلی سخت گذشت .اولین دلیل سختی جدایی از همسری بود برای اولین بار بود که از هم جدا بودیم و اون روزها به شدت از دوریش رنج میبردم.مامان و بابا و دایی جونا خیلی تو اون دوره محبت کردن ولی همه فکرم پی...
19 فروردين 1392

اولین ویزیت در سال نو

یکشنبه 18 فروردین 1392 وقت دکتر داشتم.اما برخلاف ماههای قبل که روزشماری میکردم برای دکتر رفتن و سونو شدن و دیدن روی ماه پسرم این ماه اصلا برای رفتن به دکتر استرس نداشتم .توی این مدتی که تلنگرهات شروع شده سرگرمیه ویژه ایی برای من و بابایی درست کردی .تمام مدت روز عاشقانه و بی صبرانه منتظر تکونهات و ضربه هات هستم و با هر ضربه ای که میزنی عشقی در وجود من به سویت جوانه میزند، تا حدی که الان همه دنیای من شدی .دوست داشتنمو نمیتونم برات توصیف کنم.همین طور عشق و محبت بابایی رو .پسر عزیزم؛امیر علی خوبم حتی همین الان که در شکم من هستی باهات بازی میکنم و تو را پسری حرف گوش کن میپندارم .چون تمام نیازهای عاطفی مادرانه ام را برآورده میکنی و من و پدرت بی حد...
19 فروردين 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد